در این مطلب، میخوام توییتهای باحال درباره سربازی و تجربه کار کردن توش رو بازنشر کنم.
بخندید و به فکر فرو برید. 😂
معنی سربازی مهارت محور رو اونجا فهمیدم که فرمانده گفت اینجا کیا رشتهشون کشاورزیه؟، چند نفر رفتن جلو، گفت علفای هرز وسط آسفالتو بچینید
یکیشون ناراحت شد گفت من گرایشم ماشین آلاته، فرمانده گفت خوبه، تو گاری رو بِرون 🚬
جارو به دست رفت پیش فرمانده، گفت بابا من فوق لیسانس شیمی دارم.
فرمانده: خب چرا از اول نگفتی، اون جار رو بذار کنار دنبال من بیا.
رفتن جلوی در انبار، فرمانده گفت اون دوتا چهار لیتری رو بردار، جوهر نمکه. برو دستشوییها رو بشور.
تو دوره آموزشی گفتند کیا رشته عمران خوندن و قبل خدمت کار کردن؟
من دستم رو بردم بالا. فرمانده چند نفر رو جدا کرد گفت اینا هم کارگر، برید جلوی رکن رو آسفالت کنید.
بعدا فهمیدم یکی از کارگرام دکترای عمران داشت.
+رشتهات چیه؟؟
-صنایع غذایی
+خب تو وایسا مقسم غذا
تو دوره آموزشی بعد از بیدارباش هر کسی یک وظیفه ای داشت به منشی فرمانده موقع تقسیم کار اشاره کردم یک کار راحت به من بده،گفت خیالت راحت! شدم مسئول حفاظت از دیوارهای آسایشگاه! بقیه می شستند و می سابیدند من هم قدم میزدم!
فرمانده پرسید کی موسیقی می دونه. چند نفر گفتیم ما. رفتیم دفترش گفت من مداحم. شروع کرد خوندن. روی تیتراژ خانه سبز یه شعر مذهبی طور گذاشته بود گیر داده بود این چه دستگاهیه؟
تو آموزشی فرمانده گروهان پرسید کیا برق خوندن؟ ۳ تامون دستامونو آوردیم بالا
تا آخر آموزشی تو گرمای وحشتناک تابستون رو پشت بوم کولر آبی تعمیر میکردیم.
حمالیه واقعی
فرمانده پرسید کیا ورزش رزمی کار کردن؟
چند نفر دست بلند کردن بعد از بینشون هفت تا سر ستون انتخاب کرد که موقع رژه باید جوری پاهاشونو بالا میاوردن که قاعدتا باید جر میخوردن.
نظرتون درباره این پست چی بود؟ خندیدید؟ تجربه شما یا اطرافیان درباره کار تو سربازی چیه؟ بنوسید تو نظرات